ادامه مطلب مصاحبه با بهاره رهنما>>>>
گفتگو با بهاره رهنما در مورد مامور بدرقه: سالهاست در عرصه بازیگری مشغول به فعالیت است. اگرچه قصهنویسی را خیلی پیشتر شروع کرده است، اما به گفته خودش در بازیگری زودتر جواب گرفته است. بهاره رهنما بازیگری را از سینما آغاز کرده؛ اما در این سالها حضورش در تلویزیون پررنگتر شده است. اگرچه در بیشتر کارهای تلویزیونیاش، نقش دخترهای گیج و لوس را داشته است. رهنما ۲ سال پیش در ماه رمضان سریال زیرزمین را روی آنتن شبکه ۳ داشت که گویا این مجموعه نقطه عطفی برای او محسوب میشود. با رهنما به بهانه بازی در نقش مهشید در مامور بدرقه گفتگو کردیم. ● بهاره رهنما از آن بازیگرانی است که زمانی خیلی پر کار میشود و زمانی اصلا خبری از او نیست. این به همریختگی نشات گرفته از چیست؟ ▪ هیچ وقت اینگونه نبوده که اصلا نباشم. چون سعی کردهام حداقل سالی یک کار را داشته باشم. منهای یک فاصله ۴ ساله که بین اولین کارم، فیلم «افعی» با فیلم «عاشقانه» افتاد. وگرنه همیشه حضور دارم؛ چه در سینما و چه در تلویزیون. البته شاید این به همریختگی از شرایط زندگیام در سالهای اخیر نشات گرفته است چون در ۲ دانشگاه مشغول به تحصیل بودم و از طرفی وظیفه بزرگ کردن بچهام را هم داشتم. همه اینها باعث میشد این بینظمی در جریان حرفهام به وجود آید. ● پیش از شروع مصاحبه گفتید زمانی از بازی در تلویزیون میترسیدید، چرا؟ ▪ از زیاد دیده شدن و مورد قضاوت قرار گرفتن وحشت داشتم. چون تو در تلویزیون با میلیونها سلیقه متفاوت روبهرو هستی و خیلی سخت میتوانی مخاطب را بشناسی، اما به مرور زمان و با کسب تجربههای مختلف این ترس در من از بین رفت. ● ولی من فکر میکنم در سینما بیشتر از تلویزیون حضور داشتید و اصلا تلویزیون دغدغه شما نبوده است؟ ▪ شاید چون فکر میکردم سینما حرفهایتر از تلویزیون است. ضمن این که وقتی بازیگر به تلویزیون کوچ میکند، پیشنهادهای کمتری برای بازی در سینما خواهد داشت. که این خود یک ترس برای بازیگر محسوب میشود. ● ولی حداقل این ترس شامل حال شما نبوده. چون ظرف یکسال گذشته در ۳ کار سینمایی حضور داشتید؟ ▪ بله. سعی کردم تعادلی بین این دو عرصه به وجود آورم و از طرفی هم شانس با من یار بوده است. البته ناگفته نماند همه این مسائل را مدیون بازی در سریال زیرزمین هستم. ● چرا زیرزمین؟ ▪ چون زیرزمین نقطه عطفی در کارهای من بود. در واقع در این کار جنبههای دیگری از بازی من دیده شد، که تا به حال دیده نشده بود و برایم یک برگ برنده بود. حتی میتوانم این ادعا را داشته باشم که زیرزمین راههای تازهای برای بازیگری به من نشان داد که مهمترین آن رسیدن به یک جنس متفاوت در بازیهایم بود. ● این جنس و شیوه متفاوت چه بود؟ ▪ این که راحتتر بتوانم با مخاطبم ارتباط برقرار کنم. ● چرا بیشتر به سمت کارهای طنز تلویزیون گرایش داشتهاید؟ ▪ چون سریالهای طنز در مقایسه با کارهای دیگر موفقتر بودهاند. ● اما در بیشتر این سریالها نقش دخترهای لوس و حتی گیج را داشتهاید؟ ▪ شاید. اما به نظرم گاهی سر به هوا بودن با کمهوشی اشتباه گرفته میشود و ممکن است این گیجی، در بعضی جاها سادگی به نظر بیاید. ● بههر حال لحظههای مختلفی در زندگی همه ما وجود دارد. ممکن است یک آدم باهوش، در مواقعی به یک آدم کمهوش تبدیل شود. ▪ به هر حال من این خاکستری بودن را میپسندم. ● خب این مساله خیلی هم به نفع شما نیست. چون هم به عنوان یک دختر لوس و کمهوش بین مخاطبان تلویزیون شناخته میشوید و هم سختتر در نقشهای جدی پذیرفته میشوید؟ ▪ حرف شما را قبول دارم البته این اتفاق زمانی میافتد که من در اینگونه نقشها به تکرار برسم. ضمن اینکه تلاش میکنم نقشهای نزدیک به هم را متفاوت بازی کنم. در واقع نقشها را برای خودم تحلیل میکنم و آنها را میشکافم. ● پس میشود گفت بازی در این نقشها خیلی هم برایتان دلچسب و با قضاوت مخاطبان تلویزیون کنار آمدهاید؟ ▪ بله. البته این را هم باید بگویم که متاسفانه نویسندگان ما نقشها را براساس سلیقه مخاطب مینویسند و کارگردانها هم کمتر اهل ریسک کردن هستند. و تا بازیگری در نقشی جواب میدهد، دیگر پیشنهادهای او براساس همان نقش موفق خواهد بود. ● خب فکر میکنید چرا این مساله در نگاه نویسندگان و کارگردانهای ما وجود دارد؟ ▪ چون آنها کمتر روانشناسی میدانند و جسارت پذیرش ریسک را ندارند. ● خودتان چقدر ریسکپذیری دارید؟ ▪ خیلی زیاد. اصولا من آدم غیر قابل پیشبینیای هستم البته گاهی اوقات هم محتاط میشوم. ● در انتخاب کدام نقشتان ریسک کردید؟ در واقع چشمهایتان را بستید و گفتید باداباد؟ ▪ در مجموعه مرد هزار چهره این اتفاق افتاد چون هم نقش نقش فانتزی بود و هم بازی مشکلی را میطلبید و اگر نقش بد از آب در میآمد، کار زمین میخورد؛ اما چون کار با آقای مدیری را دوست داشتم، این ریسک را کردم. ● برویم سراغ مامور بدرقه و نقش مهشید. از این کار بگویید. ▪ از طرف جواد رضویان به این گروه معرفی شدم در ابتدا هر دو نقش را یعنی هم افسانه و هم مهشید را به من پیشنهاد کردند که در نهایت خودم مهشید را قبول کردم. ● چرا؟ بازی در نقش افسانه میتوانست شما را از کلیشه شدن نجات دهد؟ ▪ قبول دارم که اگر افسانه را بازی میکردم، بیشتر و بهتر پذیرفته میشدم. اما چون دوست داشتم با سیروس گرجستانی بازی کنم، این نقش را پذیرفتم نمیخواستم این فرصت را از دست بدهم. ● مگر سیروس گرجستانی چه ویژگی خاصی دارد؟ ▪ ایشان بسیار بازیگر همراه و نفس به نفسی هستند و انرژی خوبی را به بازیگر مقابلشان میبخشند. ● قصه مامور بدرقه را چقدر دوست داشتید؟ ▪ قصه جذاب و شیرینی دارد و حتی میتوانم بگویم ۶۰ درصد موفقیت این سریال را مدیون قصه خوبش هستیم. ضمن این که طنز شریف و نجیبی هم دارد. ● منظورتان از طنز شریف چیست؟ ▪ این که به هر قیمتی مخاطب را به خنده وادار نمیکند و در واقع او را سرکار نمیگذارد. ● فکر میکنید قصه به لحاظ شخصیتپردازی چقدر موفق بوده است؟ ▪ من قبلا امیرعباس پیام (نویسنده) را دراین حد نمیشناختم و وقتی هم کار را خواندم، از آن خوشم آمد و رگههایی از طنز در آن دیدم ولی هر چه کار جلوتر میرفت، با حساسیتهای ایشان بیشتر آشنا شدم و دیدم چطور با ظرافت و دقیق روی هر کدام از شخصیتهای قصه کار میکند. از طرفی، چون محسن طنابنده خودش نویسنده است و آقای عفیفه (تهیهکننده) هم با این کار آشنایی دارند، روی همه شخصیتها تحلیل میشد. به هر حال این همفکری حسن بزرگی است که در این کار وجود دارد و فکر میکنم همین موضوع باعث بهتر شدن کار شود و به بهتر دیده شدن آن کمک کند. ● آیا توانستید آن طور که میخواستید مهشید را به تصویر بکشید؟ ▪ مهشید در این کار یک دختر شیرین و مثبت است و بشدت هم به پدرش وابسته است. در ابتدا سعی کردیم خصوصیاتی را برای مهشید بگذاریم که متاسفانه کمتر در دخترهای امروزی دیده میشود. البته در کنار اینها، خصوصیات منفیای هم برای او در نظر گرفتیم. مثل این که عاشق رفتن به خارج یا بسیار دختر عجولی است اما با این همه خصوصیت بارز او سادگیاش است. حتی از جایی که عاشق میشود، به دلیل سادگیای که دارد، عشقش را یک جور خاص بیان میکند که جالب است. ● راستی فکر نمیکنید تفاوت سنی مهشید با مادرش بسیار کم و غیرقابل باور است؟ ▪ خیر. چون در شرایط معمولی هم این تفاوت سنی وجود دارد البته در طول داستان به این مساله اشاره میشود که مادر خانواده زود ازدواج کرده است. اما به هر حال فکر میکنم در همین چند قسمت این مساله برای مخاطب جا افتاده است و میتوانم بگویم خانم مهین ترابی یکی از متفاوتترین مادرهایی بودند که تا به حال تجربه کردهام بده و بستان خوبی با هم در طول کار داشتیم. ● کار با سعید سلطانی چطور تجربهای بود؟ آن هم به عنوان تجربه اول. ▪ کار با ایشان را دوست داشتم. سلطانی کارگردانی است که اندازه طنز را خوب میشناسد و بشدت آدم امین و محترمی است امنیت روانی برای بازیگر بسیار مهم است و روی کار او تاثیر زیادی دارد که خوشبختانه سعید سلطانی بسیار خوب این مساله را درک میکند و از این جهت کار با ایشان برایم جالب بود. ● و یک سوال کلیشهای. بازی در سریالهای مناسبتی ویژگی خاصی دارد یا خیر؟ ▪ برای من که بسیار خاص است. باور کنید حتی پولی هم که بابت بازی در سریالهای ماه رمضان میگیرم، برکت خاصی دارد. در ایام ماه رمضان، فضای معنوی بیشتر حس میشود و همین که تو میتوانی هر شب سر سفره افطار مردم باشی، خیلی قشنگ و دوستداشتنی است. امیدوارم دعای خیر مردم بدرقه راهمان باشد و این توفیق را پیدا کنیم که هر سال سر سفرههای افطارشان باشیم. به هر حال بازی در سریالهای مناسبتی آن هم در ماه رمضان، انرژی خاصی را به من میدهد و حس لطیفتری دارم. ● بین سریالهایی که در حال پخش است کدام یک را دیدید و دوست داشتید؟ ▪ کار رضا عطاران را میبینم و آن را دوست دارم. به نظرم طنز جدید و بامزهای دارد. ● میدانم که قصه هم مینویسید. قصد نوشتن فیلمنامه را ندارید؟ ▪ نوشتن قصه را ترجیح میدهم. البته بتازگی فیلمنامهای نوشتم که در مرحله ساخت قرار دارد، اما نوشتن قصه هم برایم جذابتر است و هم یک کار دلی است و از روی علاقه آن را انجام میدهم. ● همسر پیمان قاسمخانی بودن، تاثیری هم روی نوشتههایتان دارد؟ ▪ قطعا بیتاثیر نیست، اما من خودم از سال ۷۰ به این طرف داستانهای مختلفی را نوشتهام وبرای چیزی که نوشته میشود، بیشتر از چیزی که به تصویر کشیده میشود ارزش قائل هستم. ● همه کارهای بعدی تان چیست؟ ▪ قصد دارم ۶ ماه بعدی سال را کمی آرامتر سپری کنم. دلم برای بازی در تئاتر تنگ شده است و به احتمال زیاد از مهر ماه نمایشخوانی را شروع خواهم کرد و این که میخواهم به زودی رمانی را که مدتهاست دارم به آن فکر میکنم، به نگارش دربیاورم. ● دلمشغولی این روزهای تان چیست؟ ▪ سالهاست که آدمها برایم به ۲ دسته تقسیم شدهاند. این که یا هنرپیشه هستند یا نیستند. این دیگر به درون آدمها برمیگردد، اما امیدوارم اگر نقابی را هم به چهرهایمان میزنیم، یک نقاب واقعی و دوستداشتنی باشد و نه وسیلهای برای گول زدن یکدیگر. امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستای گلم.نظر یادتون نره ها.... |